- گل دار
- آنچه دارای نقش گل و بوته باشد مثلاً پارچۀ گل دار
معنی گل دار - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
معشوق
صاحب گله، کسی که گلۀ گوسفند دارد
صاحب گله (گوسفندو غیره) آنکه گله رانگهبانی کند و پرورش دهد: گروهی از گله داران در میان رود غزنین فرود آمده و گاوان بدانجا بداشته
دام کوچک، دام (مطلقا) : تا چهره گلگل از می گلفام کرده ای صد مرغ دل اسیر بگل دام کرده ای. (صائب)
آنکه با گل بنایی سازد گلگر طیان: چو مرگم رسد ساقیا، روز ابر بده خشت خم را بگلکار قبر. (ملاطغرا)، بنا، سفالگر کوزه ساز. آنکه گل در باغها و باغچه ها کارد: کامران میرزا نایب السلطنه. . را گلکاریست اروپی نژاد
آنچه که دارای نقش گل و بوته باشد مقابل ساده: جامه گلدار پارچه گلدار مخمل گلدار
آزاد
توانگر، بااعتبار، معتبر
دژبان نگاهبان قلعه
قرار گرفته بر درخت، برداشته وبلند شده وبمعنی قبول کننده
فراخ، وسیع
کسی که زمام اسب مخدوم خود یا کسی که اسب ویرا کرایه کرده و در دست گرفته راه برد آنکه سواره یا پیاده جلو مرکوب ارباب حرکت کند پیشرو. یا جلو داران، جمع جلودار، سربازانی که پیشتر از دیگر سربازان حرکت کنند طلایه طلایع پیشقراول
نوکری، زیر دست
هده دار هوده دار آنکه حق با اوست صاحب حق ذی حق، کسی که چیزی را از راه حق منصرف است مالک حقیقی
تباه آسیبدیده
کلان، درشت، تناور
سپیدار
دنباله دار. یا گندم و آرد پی دار. که ریع بسیار دارد صاحب ریع. یا گوشت پی دار. دارای قوت دارای پی و عصب
کسی که تب دارد
حیواناتی که دارای سم باشند زهر دار
کسی که ساز جنگ را با خود دارد مسلح
رده دار رسته دار فرمانده
سالمند، سال دیده، پیر
دارای پیچ و خم، تاب دار
دارای نم، نمناک، مرطوب
آنکه پول بسیار دارد، ثروتمند
دارندۀ غم، اندوه دار، غمناک
دارای ملک، دارای آب و زمین
مملکت دار، پادشاه، فرمانروا
چیزی که بر آن لک افتاده باشد
کلاه دار، آنکه کلاه بر سر دارد، پادشاه
آنچه دارای عمق و گودی باشد مانند بشقاب یا ظرف دیگر، آنچه دارای پایه باشد مانند جام و پیاله
داغداغان، از درختان جنگلی با برگ های بیضی و دندانه دار و نوک تیز، گل های سبز رنگ و میوۀ ریز و آبدار به رنگ خاکی یا کبود که در نواحی شمالی ایران می روید و بلندیش تا ۲۰ متر می رسد، از ریشه و پوست آن مادۀ زرد رنگی گرفته می شود و از دانۀ آن هم روغن می گیرند، برگ و ریشۀ آن در طب قدیم برای معالجۀ اسهال به کار می رفته، تاغوت، تا، ته، تی، تادار، تادانه، تی گیله، تایله، تاه، دغدغان
داغداغان، از درختان جنگلی با برگ های بیضی و دندانه دار و نوک تیز، گل های سبز رنگ و میوۀ ریز و آبدار به رنگ خاکی یا کبود که در نواحی شمالی ایران می روید و بلندیش تا ۲۰ متر می رسد، از ریشه و پوست آن مادۀ زرد رنگی گرفته می شود و از دانۀ آن هم روغن می گیرند، برگ و ریشۀ آن در طب قدیم برای معالجۀ اسهال به کار می رفته، تاغوت، تا، ته، تی، تادار، تادانه، تی گیله، تایله، تاه، دغدغان
کارگر ساختمان یا کشاورز که با بیل کار می کند